×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

تنهایی

× سلام روزگار... چه میکنی با نامردی مردمان.. من هم ..اگر بگذارند ... دارم خرده های دلم را... چسب میزنم... راستی این دل ... دل می شود ؟
×

آدرس وبلاگ من

sardareghamkadeh.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/setareh4162

داستان کوتاه

پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون? بعد از یک ماه پسرک مرد? وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر
پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد? دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده? دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد? میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!

یکشنبه 7 بهمن 1391 - 8:29:10 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم